Saturday, January 20, 2007

اهل كاشانم، موزه‌ام در كرمان- قسمت اول

این گزارش را همان موقعی که اعلام شد خانواده سهراب آثار او را به موزه صنعتی کرمان فروخته اند – یا اهدا کرده اند یا هر چیز دیگر- کار کردم. ولی به دلایلی که در اشاره اش می خوانید، تنظیم و نگارشش ماند برای همین چند ماه پیش. بعد هم فقط و فقط در نشریه طوبی کاشان چاپش کردم. گرچه در نشریات سراسری هم جای کار داشت. حالا خبری که در پست قبلی آمد- یعنی افتتاح رسمی موزه صنعتی کرمان- بهانه خوبی است برای مرور دوباره اش و مقایسه حرف هایی که حضرات زده اند با چیزی که در این چند سال اتفاق افتاده. چون طولانی است در دو قسمت
پستش می کنم
گزارشي از يك گزارش ناكام؛ اهل كاشانم، موزه‌ام در كرمان

اشاره: حالا ديگر چند سال از آن اتفاق گذشته و اين مطلب، فقط يك گزارش ناكام و سوخته است. خوب يادم هست كه 3 سال پيش آن‌قدر براي كار كردن روي اين سوژه انگيزه و انرژي داشتم كه شايد بيش‌تر از يك ماه رويش وقت گذاشتم. اما درست وقتي كه مي‌خواستم گزارش نهايي را بنويسم، هزار و يك اما و اگري كه به ذهنم هجوم آوردند، نگذاشتند كارش را تمام كنم. چند بار ديگري هم كه سعي كردم، نشد. عيد امسال كه داشتم كاغذ پاره‌هايم را مرتب مي‌كردم، ديدم پوشه‌اش دارد همين‌جور بروبر نگاهم مي‌كند. شنيده بودم قرار است كرماني‌ها ارديبهشت، موزه سهراب را افتتاح كنند. بهانه خوبي بود. دوباره مشغول شدم و ديدم خواندن حرف‌هاي حضرات درباره اين موضوع، بعد از 3 سال هنوز هم خيلي بامزه است. بنابراين در حقيقت پشت صحنه تهيه آن گزارش را نوشتم. ببينيد در بامزگي حرف و حديث‌ها چقدر هم عقيده‌ايم

در يكي از روزهاي نيمه دوم شهريور ماه سال 82، خبري منتشر شد كه همه همشهريان و علاقمندان آثار سهراب سپهري را به فكر وامي‌داشت: «خانواده سهراب سپهري 462 اثر از آثار هنري و شخصي آن شاعر و نقاش معاصر را به موزه هنرهاي معاصر استاد صنعتي شهر كرمان اهدا كردند. حجت‌الاسلام ملانوري مديركل فرهنگ و ارشاد اسلامي كرمان ضمن اعلام اين خبر گفت كه اين آثار از سوي پروانه، همايون دخت و پريدخت سپهري در نهايت محبت و سخاوت (!) به اين موزه منتقل شده است. به گفته وي، اين آثار شامل نقاشي‌هاي تكميل شده، اتودها، طرح‌هاي نيمه تمام، هفت پرتره از چهره سهراب به قلم هفت هنرمند مطرح ايران و جهان و مجموعه ارزشمندي از وسايل شخصي او شامل مدال‌ها، لوح‌ها و نسخه‌هاي اول و دست‌نويس اولين كتاب‌هاي اوست
طنز تلخ مستتر در اين خبر در سايت‌هاي اينترنتي و روزنامه‌هاي مختلف با تيترهايي مثل «اهل كاشانم، موزه‌ام كرمان» يا «صداي پاي آب در كرمان پيچيد» وامثال آن‌ها منعكس شد و اين سوال در ذهن همه نقش بست كه چرا آثار اين شاعر و نقاش مهم و پرطرفدار معاصر كه شهر محل تولدش در هويت و تشخص هنري‌اش نقش مهمي داشته، به كرمان منتقل مي‌شود

واكنش كاشاني‌ها

كاشاني‌هايي كه ناخودآگاه خودشان را با پرسش افكار عمومي مواجه مي‌ديدند، كم و بيش نسبت به اين اتفاق واكنش نشان دادند. ميثم نمكي رئيس اداره ارشاد كاشان در مصاحبه‌اي با ايرنا گفت: اگر چه سهراب متعلق به تمام ايران است، اما او از افتخارات ادبي كاشان محسوب مي‌شود و انتقال آثار او به كرمان توقع و انتظارات فرهنگيان كاشان را دو چندان كرده است و اين شهرها از همه شهر براي داشتن اين گنجينه استحقاق بيش‌تري دارد
مهندس حسين محلوجي وزير پيشين معادن و فلزات، نماينده كاشان در دو دوره از مجلس، معاون اجرايي بخش تحقيقات مجمع تشخيص مصلحت نظام و مسؤول بنياد فرهنگ كاشان هم براي احمد مسجدجامعي وزير وقت ارشاد نامه‌اي نوشت و ضمن توضيح گفتگوها و رايزني‌هاي مختلفي كه بنياد با خانواده سهراب انجام داده بود، از وزير خواستار اقدامات راه‌گشايي در اين زمينه شد. محلوجي خطاب به وزير ارشاد نوشت: بنياد فرهنگ كاشان را پي نخودسياه فرستادند. نمي‌توانم بپذيرم كه چگونه ممكن است در مجموعه وزارت ارشاد چنين اتفاق غير منطقي بيفتد. يقيناً براي وزارت محترم ارشاد افتخاري بود كه يك بنياد غير انتفاعي كه فقط كار فرهنگي مي‌كند، آن هم در قالب بخش خصوصي، آثار سهراب سپهري را با هزينه‌ خود به زادگاهش و آن هم در موزه‌اي به نام او و با سرپرستي ميراث فرهنگي كشور منتقل نمايد. اما برعكس انتقال آثار سپهري به موزه گنجينه‌ هنرهاي معاصر كرمان، غير عقلايي و سوال برانگيز است
دكتر حبيب‌الله صناعتي(پويا) يكي از دوستان صميمي و نزديك سهراب در يادداشتي با عنوان «آثار سهراب سپهري،چرا در كرمان؟» كه در تاريخ اول مهر ماه 82 در روزنامه اطلاعات به چاپ رسيد، با ذكر چند دليل اثبات كرد كه وزارت ارشاد و ميراث فرهنگي بايد ترتيبي بدهند كه آب رفته به جوي بازگردد. پروانه سپهري خواهر سهراب و وارث او اين يادداشت را بي‌پاسخ نگذاشت و درست پانزده روز بعد در يادداشتي در همان روزنامه به شرح دلايل انجام اين كار از سوي خود وبقيه وارثان سهراب پرداخت: به اختصار اولين نامه درخواست براي حفاظت اين آثار توسط دوست و همكلاسي سهراب، دكتر محمود فيلسوفي در تاريخ 28/11/76 خطاب به وزير محترم وقت ارشاد، جناب آقاي دكتر مهاجراني تحرير و به شماره 27490 و تاريخ 28/11/76 ثبت دفتر وزارت شد. وزير محترم دستور تخصيص يكي از خانه‌هاي كاشان براي نگهداري تابلوهاي سهراب را داده بودند. به علت عدم تحركي در اين باره، دو نامه شخصاً جهت استحضار وزير محترم ارسال داشتم. از طرف معاونت وزير به آقاي امينيان رئيس ميراث فرهنگي كاشان صريحاً دستور داده شد. شش سال از اين تاريخ مي‌گذرد و وزير محترم تعويض شده و برنامه آثار سهراب به تعويق افتاد. در اين مدت ما ناچار مرتباً به خواستاران اين تابلوها پاسخ رد مي‌داديم تا اين كه عده‌اي از كاشان، خارج از كادر وزارت ارشاد مراجعه و پيشنهاد تحويل تابلوها را براي ارائه در خارج از كشور دادند و وقتي سوال شد تضميني براي بازگشت اين آثار نيست، احساس شد كه اين سوال باعث كدورت خاطر ايشان شده و ديگر مراجعه‌اي نداشتند. جناب آقاي دكتر صناعتي! پپدر گرامي، شما استاد نقاشي بوديد و توجه داريد كه حفاظت تابلو نقاشي از عوامل چهارگانه طبيعت آن هم براي مدت‌هاي طولاني چقدر ظريف و حساس است. براي اطلاع شما بايد تذكر بدهم كه خانه عباسيان بعد از 6 سال هنوز هم براي اسكان تابلوها آمادگي ندارد و فردي در كاشان به عنوان متخصص موزه‌داري وجود ندارد. يادآوري مي‌كنم كه همه اسناد و نامه‌ها در صورتي كه مايل باشيد، در اختيار جنابعالي يا همشهريان محترم قرار مي‌گيرد
گذشته از همه اين‌ها نامه‌اي كه به شماره 16858 و به تاريخ 29/8/82 از سوي عباس جعفري طوسي مديركل هماهنگي امور استان‌هاي وزارت ارشاد به مهدي حري فرماندار و رئيس وقت ستاد حفظ و احياء ميراث فرهنگي كاشان ابلاغ شده است، نشان دهنده تلاش او و همكارانش براي بازگرداندن آثار سهراب به كاشان بعد از آگاهي از اين داستان است. در اين نامه مي‌خوانيم: «بازگشت به نامه شماره 4631/8/1 مورخ 7/7/82 با عنوان وزير محترم فرهنگ و ارشاد اسلامي در خصوص روند انتقال آثار زنده‌ياد سهراب سپهري به كاشان و تأسيس موزه، بدين وسيله نظر وزير محترم در اين رابطه براي آگاهي اعلام مي‌شود: اين موضوع به خانواده محترم سهراب سپهري بر مي‌گردد كه از عدم پيگيري از ناحيه برخي از پيشنهاد دهندگان گله‌مند بودند و چندين بار به صورت مكتوب و شفاهي اين گلايه را به اين وزارت‌خانه منتقل و منعكس كردند. به هرحال موضوع انتقال از خانواده به مراكز فرهنگي مربوط به ارشاد نيست. اميدوارم پس از انتقال، زمينه همكاري بيش از پيش بين كرمان و كاشان فراهم آيد
در تاريخ 20/8/82 هم خبري روي خروجي خبرگزاري ميراث فرهنگي آمد كه از كنار هم قرار دادن تمام گزينه‌هايش، متوجه مي‌شدي از آن دست خبرهايي است كه نبايد آن‌ها را جدي گرفت و حال گذشت نزديك به 3 سال از آن ماجرا نشان مي‌دهد كه آن احساس، احساس اشتباهي نبوده است. سيداحمد طباطبايي معاون معرفي و آموزش سازمان ميراث فرهنگي خبر داده بود كه كليه آثار سهراب در بخش‌هاي گوناگون ميراث فرهنگي و به ويژه موزه‌ها جمع‌آوري مي‌شود و در خانه طباطبايي‌هاي كاشان كه علاوه بر موزه سهراب سپهري به مركز نقاشي استان و كلاس آموزش نقاشي هم تبديل مي‌شود، به نمايش در مي‌آيد. البته او خودش در پايان تصريح كرده بود كه در حال حاضر تمام امكانات ميراث براي احداث موزه‌اي با اين عنوان در كاشان، تابلوهايي است كه در موزه‌هاي سازمان ميراث فرهنگي وجود دارد. با اين حساب تصديق بفرماييد كه با وجود تيتري مثل «آثار سهراب سپهري به زادگاهش بازمي‌گردد»، چرا بايد آن را به كلي ناديده گرفت


پروانه سپهري؛ خواهر سهراب

ترجيح مي‌دهم اول كار ماجرا را تمام و كمال از زبان پروانه سپهري بشنوم. هرچه باشد او خواهر سهراب و وارث اوست. خودش مي‌گويد هم در زمان حيات مادر كه دادگاه تمام آثار سهراب را متعلق به او مي‌دانسته، وكيل او بوده و هم بعد از فوتش و وارث شناخته شدن تمام خواهرها، باز هم به دليل گرفتاري آن‌ها تمام كارهاي مربوط به سهراب هم‌چنان به عهده او باقي مانده است. بعد هم ماجرا را اين طور توضيح مي‌دهد: همه دنيا رسم است كه بعد مرگ هنرمند، دولت به سراغ بازماندگانش مي‌رود. ولي اين‌جا از اين خبرها نيست. در تمام اين سال‌ها همه كارهاي سهراب را با هول و ولا در يك اتاق نگهداري كردم. هميشه دلهره داشتم و مي‌ترسيدم نكند اتفاقي بيفتد و مثلاً تابلوها و نقاشي‌ها آتش بگيرند يا آب بينشان بيفتد. 15 سال پيش براي حل اين مشكل به مهندس بهشتي مراجعه كردم كه آن روزها در شهرداري بود. استقبال كرد و مرا فرستاد پيش شهردار منطقه يك. قرار شد خودم خانه مناسبي براي تاسيس موزه سهراب پيدا كنم. كم‌ترين خانه‌اي كه من پيدا كردم و فكر كردم براي اين كار مناسب است، 800 ميليون قيمت داشت كه گفتند گران است. حدود 6 سال پيش دكتر فيلسوفي نامه‌اي براي وزير ارشاد وقت ـ دكتر مهاجراني ـ نوشت و ماجراي تاسيس موزه سهراب را مطرح كرد. ايشان تماس گرفت و گفت يكي از خانه‌هاي مرمت شده مثل عباسيان را به اين كار اختصاص بدهند. تا مدت‌ها بعد جز چند تماس بي‌ثمر خبر ديگري نشد تا اين كه مهاجراني رفت پي كارش. دوباره رفتيم سراغ مهندس سيدمحمد بهشتي و بعد با حضور ايشان، معاون هنري ارشاد، مهندس امينيان و من جلسه‌اي در ميراث تهران برگزار شد و نتيجه اين بود كه خانه عباسيان به موزه تبديل شود. حتي خبرش در روزنامه‌هاي مختلف چاپ شد. با اين وجود، شش سال معطل شديم. چون هرچه با ايشان تماس مي‌گرفتيم، ارتباط ميسر نمي‌شد. منشي‌اش مي‌گفت فقط جمعه‌ها مي‌‌‌آيد نامه‌ها را نگاه مي‌كند و مي‌رود. هميشه يا در راه كاشان به اصفهان بود و يا در راه اصفهان به كاشان، تا اين كه حدود يك سال پيش مهندس امينيان، مهندس محلوجي را به منزل ما آورد و گفت كارها را به او بدهيد. يك بار هم مهندس بهشتي آمد و همين را گفت. محلوجي هم مي‌خواست كارها را در يكي از خانه‌هاي قديمي كاشان بگذارد. ولي معلوم نبود كجا؟ ضمن اين كه مي‌خواست آن‌ها را در خارج از كشور هم به نمايش بگذارد. ما فقط شرط كرديم در قرارداد قيد شود كه كارها حتماً بايد به ايران برگردند. اما ايشان رفت و ديگر تماس نگرفت. من دوباره رفتم پيش مسجد‌جامعي و پرسيدم چكار كنم. قرار شد يك ماه بعد تماس بگيرم و آن وقت موزه صنعتي كرمان را پيشنهاد داد. پرسيد از جا و قيمت راضي هستيد؟ به ما 60 ميليون هديه دادند. گفتم بله، هديه را كه نمي‌شود تعيين كرد
مي‌پرسم با همه اين اوصاف به نظر شما بهتر نبود آثار سهراب در شهر و ديار آبا و اجدادي‌اش به نمايش در‌مي‌آمد؟ مي‌گويد: معلوم است كه ما هم مي‌خواستيم كارها در كاشان باشد. براي همين 6 سال انتظار كشيديم. ولي كاشاني‌ها فقط حرف زدند. اين آثار قبلاً در خانه‌اي در كاشان بود و موريانه‌ها حسابي به آن‌ها آسيب رسانده بودند. كاشاني‌ها هم مي‌خواستند موزه را در يكي از همين خانه‌هاي قديمي برپا كنند. در حالي كه به خاطر شرايط آب و هوايي كاشان، اين خانه‌ها اصلاً براي نگهداري اين تابلوها مناسب نيست. شرايط ايده‌آل يك موزه و موزه‌دار و كارشناس هم ندارد
قيمت فروش اين آثار يعني بيش‌تر از 50 تابلو، حدود 300 اتود و كار مختلف و همين طور كفش و كلاه و لباس‌هاي سهراب ، يكي از مهم‌ترين نكته‌هايي است كه در اين گزارش، نظرات متفاوتي درباره آن مي‌‌خوانيد. پروانه سپهري به شدت روي اين واژه حساسيت دارد و در عوض روي لفظ «هديه» تاكيد مي‌كند: كارشناسان قيمت اين آثار را يك ميليارد تومان تخمين زده بودند. ولي موزه صنعتي كرمان فقط 60 ميليون تومان به ما هديه داد كه در حقيقت قيمت يكي از تابلوها بود. ما هم حرفي نزديم. حتي اگر 2 ميليون هم مي‌دادند، چيزي نمي‌گفتيم. چون در اصل ما هم آن‌ها را به موزه صنعتي كرمان «هديه» داده بوديم
وقتي مبالغ مختلف اين «هديه» را به نقل از منابع مختلف مي‌گويم، به شدت عصباني مي‌شود: ماهواره‌ها غلط كرده‌اند. همه آن‌هايي كه مي‌گويند، غلط كرده‌اند.» و در ادامه تاكيد مي‌كند: « البته اگر مي‌خواستيم كارها را به محلوجي بدهيم، كمتر از يك ميليارد تومان نمي‌گرفتم


مهدي حري؛ فرماندار وقت شهر

بعد از كلي تماس ناموفق، بالاخره موفق مي‌شوم صداي فرماندار وقت نجف‌آبادي شهر را بشنوم. هنوز يك ماهي به حلول ايام شكوهمند انتخابات مجلس هفتم باقي مانده، ولي مهدي حري بدش نمي‌آيد به اين بهانه و همين‌طور بودن پشت فرمان و رعايت اصول ايمني و مقررات رانندگي، اين گپ چند دقيقه‌اي را به فرصت نامعلوم ديگري موكول كند. يادآوري مي‌كنم كه هرچه بگذرد، به انتخابات نزديك‌تر مي‌شويم و گرفتاري‌‌ها بيش‌تر مي‌شوند
مهدي حري مي‌گويد كه از توافق خانواده سهراب با موزه صنعتي كرمان بي‌خبر بوده و وقتي از آن اطلاع پيدا كرده، شديداً به ميراث فرهنگي و ارشاد اعتراض كرده و گفته كه اين آثار بايد در كاشان باشند. از او درباره اقدامات انجام شده قبل از وقوع اين اتفاق مي‌پرسم، مي‌گويد: قدامات فرمانداري همان كارهاي مهندس امينيان بوده. بنياد فرهنگ كاشان داوطلبانه اظهار علاقه كرده بود كه اين آثار را بخرد و به ميراث فرهنگي واگذار كند. مهم‌ترين مشكل ما مشكل مالي بود و تنها منبع ما مهندس محلوجي بود. اما ارشاد كرمان به منابعي وصل بود كه توانست اين آثار را 120 ميليون تومان خريداري كند
فرماندار وقت كاشان هرگونه كم همتي در اين زمينه را نفي مي‌كند و اعتقاد دارد كه با وجود انتقال اين آثار به كرمان، چيزي از دست نرفته: اين‌ها يك قلم كوچك از آثار هنري سهراب است. ما دنبال آثاري از او هستيم كه در خارج از كشور است


سيف ‌ا… امينيان؛ رئيس ميراث فرهنگي

همان‌طور كه پروانه سپهري مي‌گويد، پيدا كردن رئيس ميراث فرهنگي كاشان كار ساده‌اي نيست. ولي به هرحال او يكي از مهم‌ترين افرادي است كه بايد براي اظهار نظر و نتيجه‌گيري درباره اين ماجرا حتماً حرف‌هايش را بشنوم: در سال 80 از طريق مهندس كاظمي معاون هنري وزارت ارشاد و مهندس بهشتي رئيس ميراث اطلاع پيدا كردم كه خانواده سپهري به ارشاد پيشنهاد داده‌اند كه كارهاي سهراب را در اختيار ارشاد يا ميراث قرار بدهند. با خانم پروانه سپهري تماس گرفتم. ايشان به سازمان ميراث آمد و در دفتر آقاي صمدي مدير امور حقوقي به مدت 2 ساعت ديدار كرديم و ايشان گفتند كه اگر بنياد آبرومندي تاسيس شود، آمادگي دارند آثار سهراب را تحت هر شرايطي در اختيار ما بگذارند. بعد از آن چندين بار به منزل خانم سپهري رفتم كه توقع داشتند ارشاد يا ميراث چيزي حدود 60 ميليون به ايشان واگذار كند. از آن طرف جلساتي با شوراي شهر داشتيم كه در آن‌ها تصويب شد خانه عباسيان كه مالكيت آن با شهرداري است، به اين كار اختصاص پيدا كند. ولي متاسفانه هرچه تلاش كرديم، نتوانستيم اين پول را جور كنيم. گذشت تا اين كه در يك مراسم افطاري در بنياد فرهنگ كاشان و با حضور مهندس بهشتي اين مساله مطرح شد و آقاي محلوجي پذيرفت كه اين پول را بپردازد. در منزل سپهري با حضور من، مهندس محلوجي، مهندس علي شكرريز، پروانه سپهري و يكي از خواهرزاده‌هايش «قراچه داغي» جلسه‌اي تشكيل شد و بعد از صحبت‌هاي كلي به اين توافق رسيديم كه مقداري از آثار به مبلغ 60 ميليون خريداري شود و بقيه را هم اهدا كنند. خانواده سهراب نگران بودند كه آثار به شخص خاصي واگذار نشود و مهندس بهشتي به آن‌ها اطمينان داد كه اصلاً نگران اين ماجرا نباشند. تمايل آن‌ها بر اين بود كه خانه بروجردي‌ها به بنياد سهراب تبديل بشود و ما هم قبول كرديم با وجود مشكلات اداري موجود، اداره ميراث را از آن‌جا به جاي ديگري منتقل كنيم. در نهايت ما منتظر تحويل پول از جانب مهندس محلوجي و تحويل آثار بوديم كه يك‌دفعه اين خبر را شنيديم
مهندس امينيان در جواب اين سوال كه فكر مي‌كنيد چقدر در اين ماجرا كوتاهي كرده‌ايد، با لهجه شيرين آراني مي‌گويد: من در طول مدت 2 سال، بيش از 20 سفر و بيش از 10 ملاقات داشتم و با وجود اين كه مسؤوليت ميراث استان اصفهان را هم بر عهده داشتم، نمي‌توانستم همه كارهايم را براي اين كار ول كنم. البته وقتي مسؤوليت استان اصفهان به من محول شد، تراكم كارم بالا رفت و اعتراف مي‌كنم ممكن است به دليل تراكم كار، كم‌تر پي‌گيري كرده باشم. ضمن اين كه سن من بيش از 60 سال است و بيش‌تر از 37 سال سابقه كار دارم وظرفيت هر آدمي هم محدود است. ولي در هر صورت من يكي از اولين كساني بودم كه پيش‌قدم شدم و بيش‌تر از 20 سفر براي همين ماجرا به تهران رفتم. مشكل اصلي ما اين بود كه 60 ميليون پول نداشتيم
مهندس امينيان به چاپ خبري مبني بر سرقت آثار و بعد برگرداندن آن‌ها توسط جناب دزد اشاره مي‌كند و مي‌گويد: نمي‌خواهم خيلي از مسائل را بگويم و بسياري از چيزها بايد محفوظ بمانند. ولي شما همين قدر بدانيد كه مشكل اصلي پول است. چرا بايد فقط ميراث فرهنگي در اين زمينه‌ها اقدام كند؟ ارگآن‌ها و نهادهاي ديگر وظيفه‌اي ندارند؟ خود خانواده سپهري نبايد عرق ملي داشته باشند
امينيان در مورد نحوه حفاظت از آثار ـ اگر قرار بود به كاشان بيايند ـ عقيده‌‌اي كاملاً مخالف هم شهري‌اش ميثم نمكي دارد: ما غير از موزه هنرهاي معاصر تهران و كرمان، اين همه موزه‌هاي مختلف داريم. آيا همه آن‌ها شرايط غيراستانداردي دارند؟ ضمن اين كه همان موقع هم اخلاقاً به خانواده سپهري متعهد شديم كه همه ضوابط و استانداردها را در مورد كارها رعايت كنيم
او در پايان مي‌گويد كه هنوز از برگرداندن آثار نااميد نيست. امينيان از جمع‌آوري آثار سهراب در جاهاي مختلف ديگر، هماهنگي با شوراي شهر براي واگذاري خانه طباطبايي‌ها براي اين كار و اقدامات ديگري خبر مي‌دهد كه قرار است نتيجه آن‌ها به افتتاح بنياد سپهري در هفته ميراث فرهنگي سال 83 ـ از 28 ارديبهشت تا 3 خرداد ـ خواهد انجاميد. ولي حالا بعد از گذشت قريب 2 سال، فرصت خوبي است كه بپرسيم پس چي شد