Sunday, January 07, 2007

یادداشت احمد طالبی نژاد درباره سرزدن به خانه پدری

این روزها دومین سالگرد انتشار «سرزدن به خانه پدری» است که خیلی اتفاقی هم زمان است با تولد بیضایی. پس بهانه خوبی است برای خوانندن یادداشت احمد طالبی نژاد روی این کتاب که شهریور 84 در شماره 23 ماه نامه هفت چاپ شد

بهرام بیضایی از جهاتی خوش شانس ترین هنرمند معاصر ایران است. تعداد کتاب هایی که درباره او و آثارش منتشر شده، نزدیک به ده عنوان است و این علاوه بر ده ها اثری است که از خود وی منتشر شده. وقتی به سال شمار زندگی او نگاه می کنیم که در همین کتاب به عنوان یک فصل آمده، حیرت می کنیم از این همه تلاش و کار که فزون تر از حد سن یک آدمیزاد است
او متولد 1317 تهران است و تا امروز، 67 بهار را پشت سر گذاشته، اما حاصل کارش بیش از انسان هاست. به هر حال آخرین تلاش در جهت بازشناسایی بیضایی و آثارش، کتاب حاضر است که به همت گروهی از علاقمندان فرهنگ و هنر مقیم کاشان فراهم آمده است. ماجرای کتاب بر می گردد به برنامه نکوداشتی که دی ماه 79 به همت کانون فرهنگی هنری سپهری در کاشان برگزار شد و طی یک هفته تعدادی از آثار او به نمایش درآمدند و گروهی از منتقدان، کارشناسان و صاحب نظران درباره این آثار با حاضران بحث و گفت و گو کردند. علاوه بر این، کتاب دربرگیرنده چند مقاله از نویسندگان آشنا و ناآشنا نیز هست. از جمله مینو فرشچی، شهلا لاهیجی و ...
اما سخن رانان این برنامه که متن سخن رانی و پرسش و پاسخشان با حاضران در کتاب آمده، عبارتند از : قطب الدین صادقی (بیضایی وتئاتر)، محمد تهامی نژاد (بیضایی و تاریخ)، نوشابه امیری (بیضایی و زن)، امید روحانی (بیضایی و اسطوره)، احمد طالبی نژاد (بیضایی و نگرش اجتماعی)، زاون قوکاسیان (بیضایی و ارتباط)، و متن حرف های خود بیضایی در واپسین جلسه این نکوداشت، با عنوان «اگر حرفی مانده باشد». کتاب دو پیوست خواندنی هم دارد: پیوست نخست، متن پرسش و پاسخ جوانان کاشانی در اسفند 1380 است که به بهانه فیلم «سگ کشی» انجام شده. به عنوان نخستین پرسش از بیضایی پرسیده اند: «عنوان فیلم از کجا آمده؟» و او زیرکانه پاسخ داده: حق با شماست. در فیلم سگی کشته نمی شود و حتی اصلا سگی دیده نمی شود و از آن بدتر اصلا هیچ کشته شدنی دیده نمی شود
پیوست دوم، در واقع شجره نامه خاندان بیضایی است که به توصیه بهرام بیضایی توسط پدرش ذکایی بیضایی که از شاعران کلاسیک گوی بوده، در سال 1365
نوشته شده و بسیار خواندنی است و به برخی سوء تعبیرها درباره این خاندان هم پایان می دهد. اما جذاب ترین بخش کتاب شعری نیمه بلند از بیضایی است. خودش در مقدمه کوتاهی که بر این شعر نوشته، گفته است که «من که- بی آن که شاعر باشم- گاهی پرتی نوشته ام از آن گونه که او (پدرش) هرگز دوست نداشت». چند خطی از سروده بیضایی را با عنوان «از نگفتن، گفتن» می خوانیم
گهگاه خواب دخترکی می بینم کم سال/ که قرار است روزی مادر من باشد./ دخترکی که بازی هایش شبیه بازی نیست/ و کارنامه درخشانش/ با اشک دوری از مادر شسته شده!/ توپش را زمین می زند، و می شمرد؛/ و آن چه می شنود چیزی نیست/ جز صدای توپش – و دلش!/ رنگ پریده اش را لبخندی زینت نمی دهد/ خودش را می بیند در آینه؛/ همبازی خودش!/ لی لی کنان از خط ها می گذرد؛/ و چون می گذرد از ته خط؛/ می ماند میان نرفتن و رفتن/ فکر می کند به من/ - به غریبه ای-/ که قرار است روزی فرزند او باشد/ و
...
احمد طالبی نژاد/ ماه نامه هفت/ شماره 23/ شهریور 84